زن و زندگی زنجیر نیست

ساخت وبلاگ

بارها از زبان افرادی که در نبرد (جهاد) مسلحانه شرکت کرده اند شنیده ایم که در میدان مبارزه باید دل از همه چیز برید. مبارزی که دلش پیش خانواده و زن و بچه باشد همیشه دو دل است و مبازر حقیقی یک دل است. یک دل دارد و آن هم در میدان مبارزه است. وقتی که این حرف را بپذیریم زن و زندگی می شود پابند، پابندی که چه در جهاد و چه در هرجای دیگری که نیازمند شجاعت است انسان را زمین گیر می کند. اگر شرکت در جهاد مسلحانه یک فضیلت و تشکیل زندگی مشترک نیز یک فضیلت دینی باشد، بر اساس دیدگاهی که گفته شد، این دو فضیلت در مقابل یکدیگر قرار می گیرند.

 

اما من در زندگی شخصی ام متوجه شدم اصلا اینطور نیست. اتفاقا هرچه دل در گرو خانواده و زندگی داشته باشی پایت قرص تر می شود. مگر می شود کسی عاشق همسرش باشد و بداند که یک لحظه خوش بودن با همسر چه قدر شیرین است اما در خانه بنشیند و تحمل کند که خطری این خوشی را تهدید کند؟؟؟؟ مگر می شود کسی فرزند داشته باشد و بداند که پدر و مادر چه قدر فرزندشان را دوست دارند و ببیند در همین نزدیکی مردمی هر روز باید بین تیر و خمپاره و بچه هایشان سپر شوند تا شاید این بچه طلوع فردا را ببیند و آرام بنشیند؟؟

 

باور کنید نمی شود. عشق به زندگی درکت از اینکه چرا باید بروی را عمیق تر می کند و جنگیدنت را اخلاقی تر. جنگیدن انسانی که عاشق زندگی است فرق می کند با کسی که عاشق کشتن و کشته شدن است. بارها به این که چه چیزی می تواند دلیل جنگیدن و حضور در یک مبارزه مسلحانه باشد فکر کرده ام. تنها دلیلی که به آن رسیده ام خود زندگی است. تنها برای زندگی و آرامش انسان ها باید جنگید و نه هیچ چیز دیگری.

 

پ.ن۱: هرچند شواهد تجربی خلاف این که گفتم را نشان می دهد اما حداقل برای شخص من همینطور است که گفتم.

 

 

پ.ن۲: آنجایی که گفتم فقط برای آرامش و زندگی باید جنگید این دو شرط را هم اضافه بفرمایید که ۱- اطمینان نسبی داشته باشیم که راهی جز جنگ وجود ندارد و ۲- جنگ شرایط نسبتا بهتری را فراهم می کند.

 

شعائر در دایره شرع...
ما را در سایت شعائر در دایره شرع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7aldina بازدید : 94 تاريخ : شنبه 30 بهمن 1395 ساعت: 21:03