صندوق نگاری(2)

ساخت وبلاگ

مردم همیشه دست به جیب

یا 

همینطور که داری می میری بگو سیب!

 

نشسته ام توی صندوق و دارم با پس دادن دویست تومانی سکه ای و پانصدی و هزاری به مردم کارشان را راه می اندازم و هر چند دقیقه یکبار هم با خاکساری تقاضایم در رعایت صف را برایشان تکرار می کنم که یک پیرمرد با شنیدن مبلغ هزینه اش شروع می کند به خودزنی.

هزینه اش خیلی نیست و اگر خلوت تر بود می شد وقت بگذارم برای معرفی اش به مددکاری ولی تصمیم حرفه ای من این است که توی این شلوغی کار دیگران را انجام بدهم و مداخله ای نکنم.

دارم توی دلم از خدا می خواهم که یک جوانمردی پیدا شود و دست کند توی جیبش و پول این بنده خدا را حساب کند که در لحظه می بینم دست چند نفر باهم میرود توی جیب، نفس راحت را میدهم توی سینه و تا میخواهم بیرون بدهم اش می بینم دست ها با موبایلها بیرون می آید. همه شروع میکنند به فیلم برداری از ضجه مویه های پیرمرد و نفس توی سینه من حبس می شود.

به گمانم کشته شدن دختری جلوی چشم چندین نفر ناظر بدون واکنش، در دهه هفتاد میلادی بود که باعث تولد علمی به اسم روانشناسی اجتماعی شد.

و باز فکر کنم که بعد از چهل سالی که جهان غرب هزاران هزار نسخه ی رنگارنگ برای این نوع مشکلات و بیماری های اجتماعی تجویز کرده و شاید بتوانیم بگوییم تا حد زیادی هم به درمان نزدیک شده است، هنوز هیچ کس از خود نمی پرسد چرا این مساله که عمیقا به عواطف و تعهدات انسانی مرتبط است در جامعه ما که هم انگ انسان دوستی و هم مهر مذهب را بر پیشانی دارد اینطور ریشه دوانده؟

اینکه نزدیک ده سال قبل مردی را در میدان کاج جلوی چشم مردم کشتند تنها شروع یک اپیدمی بود و حالا در اوج این معضل مردمی را میبینیم که برای گرفتن عکس یادگاری با پیکر چاک چاک ساختمان پلاسکو پایشان را روی آواری میگذارند که بعید نیست زیرش یک نفر هنوز نفس میکشد.

بعید نیست فرداها برخی از ما با تهیه عکس و فیلم از سلاخی مقتولمان بخواهیم رسالت #شهروند_خبرنگاری مان را انجام دهیم.

کاش درباره این معضل با نگاه علمی در پی درمان برآییم و از تجربیات گرانبهای  روانشناسان اجتماعی نیز در حل این معضل اجتماعی استفاده کنیم...

 
شعائر در دایره شرع...
ما را در سایت شعائر در دایره شرع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7aldina بازدید : 102 تاريخ : شنبه 30 بهمن 1395 ساعت: 21:03