سفر به دیروز براى فردا

ساخت وبلاگ

محمد صادق درویش از آن جوانان دهه شصتی خوشفکری است که به قول خوش وظیفه گرایی را در مقابل سودگرایی مکتب اخلاقی زندگی اش قرار داده است. اگرچه به خاطر همین وظیفه گرایی اش مدرک فوق لیسانس حقوق عمومی از دانشگاه شهید بهشتی را کنار گذاشته و رفته است سراغ پژوهش های تخصصی در حوزه دفاع مقدس، اما به نظر من سود واقعی را برگزیده است.

هفته دفاع مقدس باعث شد تا از صادق عزیز بخواهیم برایمان از جنگ بنویسد و با همان نگاه ریزبین و قلم روانش از نگاه یک پژوهشگر نسل سومی از ۸ سال جنگ تحمیلی بگوید. یادداشتی که در ادامه می خوانید پاسخ آقای درویش است به درخواست ما.



پایان یا ادامه جنگ، مسئله این است


به نام خدا


متعاقب دعوتی که رفقای همدل، دردمند و اندیشه‌ورزم در وبلاگ الدین برای نوشتن یادداشت، از بنده به عمل آورده‌اند، فرصت را غنیمت می‌شمرم و به طرح  یکی از دغدغه‌‌های شخصی‌ که در حوزه مطالعه و تحقیق درباره جنگ ایران و عراق دارم، می‌پردازم.


هر روز یا هر هفته درباره جنگ صحبت‌هایی می‌شود و در جامعه واکنش‌هایی را بر می‌انگیزاند. آخرینِ آنها را مبنا قرار می‌دهیم برای توضیح یک مساله روش‌شناسانه در مطالعه تاریخ جنگ.

صحبت‌های دیروز آقای محسن رضایی را شنیده‌اید لابد؛ که گفته‌اند باید شش ماه "دیرتر" وارد خاک عراق می‌شدیم. در فضای مجازی که اصلا جور دیگری شنیده شده: «گفته نباید جنگ را پس از فتح خرمشهر ادامه می‌دادیم». با ذکر یک خاطره می‌خواهم نتیجه‌ای بگیرم که کمابیش یک دلمشغولی اصولی در فهم من نسبت به تاریخ جنگ است: سال 86 با دو تن از راویان جنگ و سردار حسین علایی برای برگزاری میزگردی تخصصی درباب عملیات رمضان و ورود به خاک عراق به منزل محسن رضایی رفتیم. البته بنده در آن روز و آن جمع تنها عکاسی می‌کردم و مباحث را ضبط می‌کردم. محسن رضایی در آنجا گفت علت شکست عملیات رمضان و طولانی شدن جنگ "تاخیر" در ورود به خاک عراق بود. متن آن میزگرد با عنوان دو هفته تاخیر سرنوشت‌ساز قابل دسترسی است.  


اما نتیجه؛ ممکن است آقای رضایی بتوانند بین این دو گزاره‌ی ظاهراً متضاد، فصل مشترکی بگیرند یا اینکه اساسا ایشان حق دارند طی ده سال نظر و دیدگاهشان متفاوت بشود. بحث اما اینجاست که متاسفانه ما هنوز جنگ را با آدم‌های موثرش فهم می‌کنیم و این یک خطای روش‌شناختی فاحش است. برای شناخت پدیده پر اهمیت هشت سال جنگ تحمیلی، باید آن را از آدم‌های موثر و یافته‌های جدیدشان جدا کنیم. باید به دلِ واقعه رفت و با برقرار کردن تقاطع‌های داده‌‌ها و رخدادها به درکی روشن و البته نسبی دست پیدا کنیم. یعنی رفته‌رفته جنگ را به عنوان امرِ تاریخی بشناسیم و بشناسانیم. این نافی اهمیت و تاثیر جنگ تحمیلی بر زیست امروز ما نیست، بلکه موجب بهینه‌سازی تاثیر آن است. ما باید پدیده را قضاوت کنیم، نه آدم‌ها را. 


در ادامه همین نگاه و دغدغه، به مساله‌ی مهم دیگری هم می‌توان رسید: ما جنگ را با درک و بینش امروزی مورد تحلیل قرار می‌دهیم و علاوه بر آن در کشاکش‌های روز هم از آن استفاده می‌کنیم. استفاده از امری عمومی (جنگ) در گذشته برای نفع‌های شخصی آینده که مشخصا مردود، غیراخلاقی و آسیب‌زننده است. اما چرا باید ذهن را در فهم جنگ با دانش و فضای گذشته محدود کرد، به این خاطر که درکی که ما در طول زمان به دست آورده‌ایم اگرچه برای تجربه آثار حوادث مفید و موثر است اما برای شناخت خود پدیده مخرب است.


به همین بسنده می‌کنم و امیدوارم ذهن و نگاه دوستان خوشفکر و همنسلم به مطالعات جنگ ایران و عراق، جلب شود.

شعائر در دایره شرع...
ما را در سایت شعائر در دایره شرع دنبال می کنید

برچسب : یه سفر مونده به دیروز, نویسنده : 7aldina بازدید : 80 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 16:12